جدول جو
جدول جو

معنی رعاه الله - جستجوی لغت در جدول جو

رعاه الله
(رَ هُلْ لاه)
در مقام دعا گویند، خدا نگاهدارد او را. (یادداشت مؤلف) : و مجدالملک به پارس بوده با جد این بنده که تقریر پارس می بست به ابتداء عهد کریم جلالی رعاه اﷲ. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 118)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیاه الله
تصویر سیاه الله
سیاکوتی، درختچه ای از تیرۀ گل سرخیان با شاخه های انبوه و خاردار و برگ های سبز تیره که گل های آن در طب به عنوان مقوی قلب و ضد تشنج به صورت دم کرده یا پودر به کار می رود، بلک، سرخ ولیک، قره گیله، ولک، کومار، کورچ، کویچ، مارخ، ولیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معاذ الله
تصویر معاذ الله
پناه بر خدا، حاشا، هرگز، پرگست، پرگس، برگست، عیاذا بالله
فرهنگ فارسی عمید
(اَ عَزْ زَ هُلْ لاه)
در مقام دعا و بزرگداشت مستعمل است، یعنی خدای عزیز بدارد او را، ده یک. (آنندراج). جمع واژۀ عشر، بمعنی دهم حصه باشد از چیزی. (غیاث اللغات). جمع واژۀ عشر، یعنی ده یک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ عشیر، ده یک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ عاشر، بمعنی ده یک گیرنده و دهم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ عشر، یک پاره از هر چیز که به ده قطعه پاره شده باشد. (از اقرب الموارد) ، نصیبهای قمار از شتران کشته، قوادم پر مرغ. (آنندراج). و رجوع به مفردهای کلمه شود.
- اعشارالجزور، حصه های شتر. (منتهی الارب). نصیب های شتر که به هفت جزء قسمت شود. (از متن اللغه).
- حساب اعشار، حسابی که در آن صحیح و اعداد کسر پیدا کنند.
- قدر اعشار، دیگ که ده پاره شده باشد. ج، اعاشیر. یا دیگ بزرگ که به کم از ده کس برداشته نشود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دیگ که به ده پاره قطعه شده یا دیگ که کم ازده تن نتوانند آنرا برداشت. (از متن اللغه). دیگ شکسته. (مهذب الاسماء نسخۀ خطی).
- قلب اعشار، دل ده پاره و شکسته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نِ مَ تُلْ لاه)
ابن محمود نخجوانی، معروف به شیخ علوان، از عرفای قرن دهم هجری قمری است، از اهالی نخجوان قفقاز بود و در آقشهر به سال 920 هجری قمری درگذشت. او راست: الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه، دو جلد در تفسیر، شرح کتاب گلشن راز، هدایه الاخوان، در تصوف. (از الاعلام زرکلی ج 9 ص 12). رجوع به کشف الظنون ص 1292 و معجم المطبوعات ص 1849 شود
ابن احمد بن مبارک رومی، شهیر به روشنی زاده، از فضلای قرن دهم هجری قمری روم است و کتابی در لغت فارسی به ترکی به نام لغت نعمه الله رومی تألیف کرده است و به سال 969 درگذشته است. رجوع به فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار ج 2 ص 265 شود
لغت نامه دهخدا
(لَ عَ نَ هُلْ لاه)
لحاه اﷲ. خدای تعالی او را لعنت کند. این جمله را معمولاً در فارسی بعد از نام کفار آرند: و انوشیروان حکایت مزدک لعنه اﷲ و بدمذهبی او شنیده بود. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 86)
لغت نامه دهخدا
(لَ هُلْ لاه)
لعنه اﷲ. زشت روی کند و دور گرداند اورا از نیکی خدای تعالی و لعنت کند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ تُلْ لاه)
رحمه الله بن عبدالله سندی حنفی ساکن مکۀ مکرمه. او راست: 1- لباب المناسک و عباب المسالک، و در آن مناسک حج را بیان داشته است. 2- مجمعالمناسک و نفعالناسک، فی نسک الحج و فضائل الحرمین و القدس و الحجاج و المجاور علی التفضیل. (از معجم المطبوعات مصر ج 1)
رحمه الله بن خلیل الرحمن هندی. او راست: اظهارالحق درباره دو مسألۀ نسخ و تحریف که در آن دو مورد کارش با کشیش بمناظره کشیده. وی بسال 1280 هجری قمری تألیف آنرا به پایان رسانید. (از معجم المطبوعات ج 1)
لغت نامه دهخدا
(اَ هُلْ لاه)
خدا آن را بلند گرداناد. جمله ای است که بیشتر بصورت معترضه و برای دعا در ضمن عبارات فارسی بکار رود: و این قاضی محمد بودکی برسولی کرمان بدرگاه اعلی اعلاه اﷲ آمده بود. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 118). چنانک پسندیدۀ رأی اعلی اعلاه اﷲ آید. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 113). و فرمان اعلاه اﷲ ممتثل گشت. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 168)
لغت نامه دهخدا
(رَ کَلْ لاه)
در مقام دعا گویند به معنی: خدا نگاهدارد ترا. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
پر گست پر گس گر چه نا مردمی است مهر و وفاش نشود هیچ از او دلم پر گس (رودکی) پر گست (چون معاذ الله باشد گویی مباد چنین) رودکی استاد شاعران جهان بود سد یک از او هستی ای کسائی پر گست (کسائی) مبادا چنین، پناه بر خدا بر گست به همت چون فلک عالی به صورت همچو مه رخشا ملک چون او بود ک بر گست و مه چون او بود ک حاشا (قطران)
فرهنگ لغت هوشیار
لعنت خدا. یا لعنه الله علی. . نفرین خدا بر... باد، این انار العنه الله در عقب و آن انارا رحمه الله ای محب. (مجالس العشاق) خدای تعالی او را (مذکر) لعنت کناد، این جمله را معمولا در فارسی بعد از نام کفار آرند: و انوشیروان حکایت مزدک لعنه الله و بد مذهبی او شنیده بود. یا لعنهاالله. خدای تعالی او را (مونث) لعنت کناد، لفظا او معنی. از نظر لفظ یا معنی: لفظ (تو خرمنی) ممدوح را لفظا او معنی استعارتی رکیک است و ترکیبی زشت
فرهنگ لغت هوشیار
خدایش زشتروی گرداناد زشت روی کند و دور گرداند او را از نیکی خدای تعالی و لعنت کند
فرهنگ لغت هوشیار
بلند گردانش خدای، بالابرد اورا خدا، رای عالی اعلاه الله بفرماید دانستن، یا اعلاه الله تعالی. خدای تعالی او را بلند گرداناد، حضرت اعلی - اعلاه الله تعالی - که اوصاف حمیده اش پسندیده عالمیان... است برخلاف این معنی سلوک فرموده
فرهنگ لغت هوشیار
خدا او را روزی دهاد، یا رزقه الله سعاده الدارین. خدا نیکبختی دنیا و آخرت را بدو روزی دهاد، خانه خواجه من بنده اطال الله بقا ه... ورزقه الله سعاده الدارین قبله احرار... بود
فرهنگ لغت هوشیار
خدا او را ببخشاید، سلطان کس فرستاد بخواجه بزرگ صدر الدین محمد بن المظفررحمه الله که خواجه امام عمر را بگوی
فرهنگ لغت هوشیار
عزت خدا ارجمندی خداوندی -20 نامی است از نامهای مردان 0 توضیح در فارسی معمولا بصورت عزت الله نویسند
فرهنگ لغت هوشیار